سخنراني پنجم
(تهران حسینیه دبیرستان رستگاران)عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شوید- مقدمهٔ بحث
- علت تعلقگرفتن لقب عصر به امام دوازدهم
- انحصار امامت و خلافت در خاندان رسول خدا(ص)
- عاقبت دوری از امام حق
- ویژگیهای امام
- چرایی برتری امام معصوم بر تمامی افراد
- تطابق تشریع احکام بر ظرفیت مکلفین
- دلیل اقتدای حضرت عیسی(ع) به امام زمان(عج)
- انسان کامل
- مصداق واقعی لیلةالقدر
- امام معصوم مجرای فیوضات الهی
- رامبودن زمین بهسبب وجود امام معصوم
- عامل عاقبتبهخیری در دنیا و آخرت
- شمولیت لطف امام معصوم برتمام موجودات
- رحمانیت خداوند متعال بر بندگان عاصی
- معنای دیگر از سورهٔ «والعصر»
- تجلی برخی از شئونات انسان کامل در مؤمنین
- عاقبت متمسکین به شجرهٔ طیبه
- دعای پایانی
بسم الله الرحمن الرحیم
«الحمدلله رب العالمین الصلاة و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبوالقاسم محمد صلی الله علیه و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین».
مقدمهٔ بحث
چند جلسه دربارهٔ روزگار وجود مبارک امام زمان(عج) که بهترین و برترین روزگار در عمر انسان است، سخن گفته شد و یک جلسه هم در رابطهٔ با وجود مبارک مادر بزرگوار آن حضرت، حضرت نرجسخاتون(س) مطالبی بیان شد. امشب دربارهٔ خود حضرت مطلبی را عرض میکنم که قابل توجه و دقت است و در شناخت ایشان به ما کمک میکند.
علت تعلقگرفتن لقب عصر به امام دوازدهم
در سورهٔ مبارکهٔ «و العصر» کلمهٔ «عصر» در یک معنا، به معنای زبده، فشرده و خلاصه است؛ چون لغات عرب معانی متعدد و گوناگونی دارد که یک معنای عصر را در دو سه شب گذشته شنیدید.این که از ایشان تعبیر به امام عصر(عج) میشود، یعنی چه؟ طبق روایات فراوانی که داریم، ایشان بهتنهایی دربردارندهٔ تمام ارزشها و مقامات و کمالات خوبان عالم از زمان آدم تا برپاشدن روز قیامت است. به تعبیر دیگر، وجود مبارک ایشان ظرف تمام ارزشها و کمالات کل خوبان عالم است که این خوبان عالم شامل انبیای خدا، ائمهٔ طاهرین و اولیای الهی میشود؛ یعنی ایشان طبق روایاتمان (نه اینکه چون شیعه هستیم، از پیش خودمان این حرفها را بسازیم) آینهای است که در این آینه، تمام کمالات و ارزشهای خوبان عالم در آن منعکس شده. بهاینخاطر وقتی که ظهور میکند، خداوند متعال عیسیبنمریم(ع) را از آن مقامی که برده و از دست یهودیان زمان خودش نجات داده است تا کشته نشود «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ»[1]، روی زمین میآورد. عیسیبنمریم(ع)، چهارمین پیغمبر اولوالعزم در نماز به ایشان اقتدا میکند که این در روایات است. علت اقتدایش هم برتری، وزن و سنگینی معنوی ایشان است. حضرت مسیح با ظهور ایشان مأموم این امام میشود؛ چرا که خداوند متعال در دورهٔ حیات بشر هرگز اجازه پیشافتادن مفضول را بر فاضل نداده است؛ اجازهٔ پیشافتادن از مافوق را به کسی نداده که مافوق خودش حضور دارد.
انحصار امامت و خلافت در خاندان رسول خدا(ص)
روایت خیلی مهمی در جلد دوم کتاب شریف اصول کافی در باب فضل قرآن از حضرت صادق(ع) نقل شده است. امام صادق(ع) میفرمایند: همای امامت و ولایت (این را کامل دقت بفرمایید، البته من ترجمهاش را به فارسی در این قالب زیبا برایتان میگویم) و خلافت از رسول خدا(ص) هرگز (چون حضرت دارند ابداً) بر سر آلابوبکر، آلعمر، بنیامیه و فرزندان طلحه و زبیر ننشسته و نخواهد نشست. بعد حضرت دلیل میآورند و میفرمایند علتش این است که این چهار طایفه قرآن مجید را از زندگی حذف کردهاند و تمام روشهای پیغمبر اکرم(ص) و احکام الهی را در زندگی خودشان، زن و بچهشان و پیروانشان مهر باطل زدهاند و به تعطیلی کشیدهاند.[2] یک علت کارهایی که کردهاند، این بود که به قرآن معرفت نداشتند و شناختی از کتاب خدا نداشتند و علت دیگرش هم این بود که میدانستند اگر بنا باشد به قرآن عمل شود، امامت و خلافت به آنها نمیرسد.
عاقبت دوری از امام حق
اینها چه کار کردند؟ هرچه در خانوادههای خود مأموم بود (اینها امام که نداشتند)، بر امام انتخابشدهٔ خدا پیش انداختند و جابهجایی بسیار خطرناکی انجام دادند؛ امام را به صف مأمومین برگرداندند و مأمومین را جای امام گذاشتند؛ درحالیکه مأمومی که سر جای امام آمده بود، هم قرآن را نمیفهمید و از زندگی حذف کرده بود و هم سنن پیغمبر(ص) را در زندگیاش باطل کرده و هم احکام خدا را از اجراییشدن معطل کرده بود. بعد هم همهچیز بهدست همین مأمومینی افتاد که بهخیانت به جای امام گذاشته شدند که نتیجهاش را در این ۱۴۰۰ سال در کتابها نوشتهاند. زمان خودمان هم کارهای اینها را در عربستان، سوریه، افغانستان، لیبی و بحرین میبینیم؛ اینها شاگردان تربیتشدهٔ مدارس مأمومینی هستند که ابداً به قرآن معرفت نداشتند و قرآن را حذف کردند و سنتهای پیغمبر(ص) را باطل کردند و احکام الهی را از اجراییشدن درآوردند.
شاعر میگوید:
میازار موری که دانهکش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است
اما اینها افراد را چهارصد تا چهارصد تا، دویست تا دویست تا میکشند؛ زنها را میکشند؛ جنازهها را از قبرها درمیآورند؛ بانکها را میزنند؛ سر میبرند؛ نابود و خراب میکنند؛ میسوزانند و میگویند: ما مسلمان هستیم! راست میگویند اینها همان مسلمانانی هستند که امام صادق(ع) میفرمایند همای امامت و خلافت ابداً روی سر اربابانشان ننشست و نخواهد نشست.
ویژگیهای امام
امام یعنی وجودی که در هرزمانی زندگی میکند، بر تمام مردم زمان برتری دارد؛ نه بر مردم زمان خودش برتری دارد، بلکه تا روز قیامت به مردم زمان بعد از خودش هم برتری دارد. یکی از آنها زنده است و اطاعت از او بر همه واجب است. آن زمانی هم که پدرانش در بین مردم بودند، اطاعت از آنها بر همه واجب بود و این اطاعت محدود به زمان نیست. به چه دلیل از همه در عقل، علم، فهم، تقوا و عمل به قرآن بالاتر است؟
ببینید ما قاعدهای داریم که قاعدهٔ حکیمانهای است. تنها ما این قاعده را قبول نداریم، بلکه کل شرق و غرب این قاعده را قبول دارند؛ حالا یا عمل میکنند یا نمیکنند، اما قاعده قابلقبول کل است. قاعده این است که «ترجیح بلامرجح» قبیح است، حتی بر پروردگار؛ این در دین ما یک اصل است. ترجیح بلامرحج یعنی برتریدادن کسی بر کس دیگری که در همهچیز مقدم بر اوست. برتریدادن به او که امتیازی به برتر ندارد، حتی بر پروردگار قبیح است؛ چون خدا حکیم است و حکیم هرگز ترجیح بلامرجح انجام نمیدهد.
چرایی برتری امام معصوم بر تمامی افراد
اینکه «ترجیح بلامرجح» قبیح است، ما را در این زمینه کمک میکند تا ثابت شود امام در هر عصر و در همهٔ اعصار مافوق همه است؛ چنانچه در همین روزگار که ما زندگی میکنیم، کسی در علم، عقل، دانش، بینش و فهم از امیرالمؤمنین(ع) بالاتر باشد و خدا اطاعت از علی(ع) را بر او واجب کرده باشد، میشود ترجیح بلامرجح که قبیح است؛ یعنی خدا به کسی که مافوق علی(ع) است، گفته بر تو واجب است از علی(ع) که پایینتر از توست، اطاعت کنی. این ترجیح بلامرجح و قبیح است و حکیم کار قبیح نمیکند.
اگر روایات ما گفتهاند امامان و انبیای خدا تا روز قیامت از هر فردی، از هر مرد و زنی، از هر دانشمند، عالم و استادی بالاتر هستند و به همین علت است که خدا اطاعت از آنها را بر همه واجب کرده، معلوم میشود تا قیامت، برتر از اینها پیدا نمیشود؛ زیرا اگر پیدا میشد و اطاعت از امیرالمؤمنین یا امام حسین یا امام زمان(علیهمالسلام) بر او واجب بود و خودش بالاتر بود، خدا کار قبیح مرتکب شده بود. چرا عیسی(ع) به امام زمان(عج) اقتدا میکند؟ چون امام زمان(عج) مافوق است؛ اگر عیسی(ع) مافوق امام بود و به او میگفتند به مادون خودت اقتدا کن، حکم قبیح بود و بر حکیم ابداً حکم قبیح جایز نیست و حکم قبیح نمیکند.
تطابق تشریع احکام بر ظرفیت مکلفین
در احکام الهیه هم همینطور است؛ پروردگار عالم تمام تکالیف ما را با گنجایش ما میزانگیری کرده و به ما نگفته است حتماً باید نماز صبحت به این سبک چهار ساعت طول بکشد؛ این حکم قبیح است. من وقتی طاقت ندارم نماز صبحم را چهار ساعت بخوانم، نماز عصرم را شش ساعت بخوانم، نماز عشایم را پنج ساعت بخوانم، نه زمان در اختیارم است و نه بدن من کشش این عبادت را دارد؛ لذا حکیم حکم قبیح نداده و گفته است: «لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا»[3] نه «قدرتها»، وسع یعنی گنجایش. پروردگار مهربان عالم در هیچ یک از حلال و حرامش حکم قبیح ندارد.
دلیل اقتدای حضرت عیسی(ع) به امام زمان(عج)
اگر من در بیابانی تشنه و گرسنه گیر کردم و هیچکس هم از آنجا عبور نمیکرد و تکوتنها هم افتادم، گوسفندی هم در این بیابان مرده است و من هم از گرسنگی و تشنگی بهطور یقین و صد درصد در کام مرگ میافتم؛ خدا دوبار در قرآن میگوید از این گوشت میتهٔ گوسفند یا کلاغ یا کبوتر یا حیوان دیگر که میتواند تو را نگه دارد تا خودت را به آبادی برسانی، بخور. اگر که آنجا هم میگفت به تو حرام است، آن حکم قبیح است. «فَمَنِ اضْطُرَّ غَیرَ بٰاغٍ وَ لاٰ عٰادٍ فَلاٰ اثْمَ عَلَیهِ»[4]؛ پس حکیم حکم قبیح ندارد. اگر حکیم به عیسی(ع) میگوید به او اقتدا کن و اتفاقاً با اقتداکردن مسیح، بدنهٔ عظیمی از مسیحیت زمان امام عصر(عج) شیعه میشوند؛ چون میبینند پیغمبرشان اقتدا کرد، میفهمند که مقتدا مافوق اقتداکننده است؛ میفهمند که دین عیسی هم همان دین اصلی پروردگار عالم است که یک اسمش اسلام و یک اسمش تشیع است.
انسان کامل
انسانی که آینهٔ انعکاسدهندهٔ عملی تمام ارزشهای انبیا، اولیا و خوبان عالم است (یعنی آنچه خوبان همه دارند، او بهتنهایی دارد و به تعبیر پیغمبر اکرم(ص) از حضرت موسی(ع)، عیسی(ع)، داود(ع) و ابراهیم(ع) این کمالات در او جلوهگر است)، این انسان از دید عرفان اهلبیت «انسان کامل» است. معنی انسان کامل روشن شد؛ یعنی انسانی که از تمام ارزشها برخوردار است و چیزی کم ندارد؛ یعنی وجود مقدس او از هیچ کمالی کم ندارد و مجموعهٔ کمالات هم در او متوسط نیست، بلکه در حد نهایی است که بالاتری دیگر ندارد. ایمان امام عصر(عج) احسنالایمان است؛ تقوای امام عصر(عج) احسنالتقواست؛ نیت امام عصر(عج) احسنالنیات است؛ عمل امام عصر(عج) احسنالاعمال است. برادران و خواهران! این را از طریق روایات باور کنید که ائمهٔ ما میفرمودند اگر ما زمان ظهور او را درک میکردیم، به او اقتدا و در رکاب او فرمانبری میکردیم.[5]
مصداق واقعی لیلةالقدر
حیف است اینجا من مطلبی را از خود حضرت برایتان نگویم؛ بهنظرم میرسد که کوههای عالم تحمل این حرف را ندارند. فقط انسانهای «امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُبَهُ لِلإیمان»[6] میتوانند تحمل کنند؛ وگرنه تحملش برای آن کسی که ممتحَن قلبی نیست، یک مقدار سخت است. تا اینجای مطلب هرچه شنیدهاید، ایشان آینه نشاندهندهٔ همه کمالات خوبان عالم است و کمالات ایشان در حد کمال است؛ یعنی دیگر بالاتری ندارد و همهچیز را در حد نهایی دارد. همهچیز به او پایان پذیرفته است؛ ایمان، اخلاق، نیت و عمل صالح. در حقیقت ایشان پایان تمام خوبیهای عالم است.
ایشان میفرمایند (من خیلی فارسی برایتان معنی میکنم. من که از این مسائل ترسی ندارم و همیشه عالیترین مطالب را بدون اینکه از ایرادگرفتن کسی بترسم، برای مردم گفتهام و بخیل در این مسئله هیچوقت نبودم. فارسی حرف امام عصر(عج) این است): امام زمانشدن من سرمشقبرداری از صدیقهٔ کبری، فاطمهٔ زهراست.[7] این خیلی حرف است! اصلاً سرّ است! خود صدیقهٔ کبری سرّ است! صدیقهٔ کبری طبق روایات، لیلةالقدر واقعی انسانی است. ما یک لیلةالقدر زمانی داریم (شب بیستوسوم یا شب بیستویکم یا احتمالاً شب نوزدهم)؛ ولی وجود مقدس صدیقهٔ کبری لیلةالقدر انسانی است. در لیلةالقدر زمانی، الفاظ قرآن به لوح محفوظ و بعد به جبرئیل اعلام شده است و ایشان برای پیغمبر(ص) آورده. علمالله قرآنی در لیلةالقدر انسانی بر قلب صدیقهٔ کبری نازل شده است؛ لذا (در اصول کافی است) گاهی امیرالمؤمنین(ع) قلم و کاغذ میآوردند و به صدیقهٔ کبری میفرمودند هرچه که به شما القا شده است، بگو که من بنویسم.
امام معصوم مجرای فیوضات الهی
چنین انسانی با این ویژگیها و خصوصیتها در زبان عرفان اهلبیت «انسان کامل» است. برادران میدانید خداوند کار دفعی نمیکند. شما زندگی تمام موجودات را ببینید؛ عنایات پروردگار برای آنها تدریجی است. بسیاری از حیوانات شب و روز باید دنبال روزی بروند؛ ماهی در دریا باید بگردد، زنبور باید چهارده کیلومتر برود و بیاید که شیرهٔ گل بخورد و عسل درست کند (درجا خدا از آسمان لولهکشی عسل نمیکند که به ملت بگوید بروید دبههایتان را پر کنید)؛ از مجرای وجود زنبور به مردم عسل میدهد؛ از مجرای وجود درخت به مردم میوه میدهد، از مجرای وجود زمین، سبزیخوردن میدهد؛ از مجرای وجود ابر، آب میدهد؛ اما اینکه دوازده ظهر یک لکه ابر نباشد، یکمرتبه پروردگار عالم از آسمان در تهران یک دریا آب بریزد؟! نه. خداوند هیچوقت در نظام عالم خلقت کار بیمجرا نمیکند. این جمله براساس مطالعات دقیق حکیمان ساخته شده است: «أبى اللّه أن يجري الأمور إلّا باسبابها»[8] خدا فرمانش را بدون واسطهها و مجراها تحقق نمیدهد.
رامبودن زمین بهسبب وجود امام معصوم
این معلوم و ثابت است،برای بیدینها هم ثابت است که هر چیزی در این عالم مجرای خاص دارد یا به قول خودشان کانال خاص دارد. انسان کامل یعنی انسانی که تمام فیوضات مادی و معنوی پروردگار از مجرای معنویت، ظرفیت، کمالات و ارزشهای او در عالم پخش میشود. من الآن وقت ندارم برایتان ثابت کنم فیوضاتی که از مجرای وجود امام عصر(عج) پخش میشود چیست. اولاً تمام فیوضات مادی به گل جمال ایشان پخش میشود؛ یعنی اگر زمین بلندش کند و او را ببرد، ائمه حتی پیغمبر(ص) فرمودند که زمین تحمل این انسانها را دیگر نمیکند و دهان باز میکند و همه را پایین میببرد؛ ولی او که هست، زمین استقرار دارد و مردم هم روی آن دارند زندگی میکنند و دهان باز نمیکند هفت میلیارد را پایین ببرد. «لولا الحجة لساخت الأرضُ بأهلِها»[9] این روایتی است که همه نقل کردهاند. اگر انسان کامل روی زمین نباشد، زمین کل مردم را فرو میبرد؛ نود درصد سر از جهنم درمیآورند و ده درصد مردم مؤمن هم با فرورفتن، سر از بهشت درمیآورند. اینطور نیست که اگر همه فرو بروند، جهنم میروند؛ بلکه خوبها استثنا شدهاند.
عامل عاقبتبهخیری در دنیا و آخرت
حضرت رضا(ع) میفرمایند: در غرقشدن فرعون، جوانی مؤمن بدون اجازه از موسی(ع) جدا شد؛ او میخواست پدرش را نصیحت کند و بگوید اگر ما بیرون برویم، آب دهان باز میکند و همه را فرو میبرد، ولی وقت تمام شد و آخرین نفرات موسی بیرون آمدند و تمام فرعونیان زیر آب رفتند و این جوان هم رفت. حضرت رضا(ع) میفرمایند: او اهل نجات است و با آنها جهنم نمیرود.
یکی از افراد بنیامیه محضر حضرت صادق(ع) آمد و گفت: یابن رسولالله! من مأموم و عاشق و محب شما هستم؛ ولی شما امامان ما و پیروان واقعی شما میگویند: «لعن الله بَنِي أُمَيهَ قَاطِبَهً». من هم زاد و ولد بنیامیه هستم. من شیعهٔ واقعی هستم و شما میدانید من شیعه هستم. حضرت فرمودند: تو بهخاطر شیعه واقعی بودنت از ما هستی و نه از بنیامیه و این لعنت اصلاً شامل حال تو نمیشود. برعکسش را خدا به نوح(ع) گفت که پسرت باید غرق شود: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ».[10] تو هم که از طایفه بنیامیه هستی، شیعه واقعی ما هستی و دیگر بنیامیهای نیستی؛ رنگ آنها در وجود تو نیست، از ما هستی.
شمولیت لطف امام معصوم برتمام موجودات
انسان کامل مجرای پخش کل فیوضات و بهعبارت سادهتر مثل خورشید است. خورشید وقتی صبح طلوع میکند، مگر خانهٔ مسیحیها، یهودیها، لائیکها، کمونیستها و این بدتر از گرگهای داعش را استثنا میکند؟! مگر به آنها نمیتابد؟! وقتی در نیمکرهٔ شرقی طلوع میکند، به همه طلوع میکند؛ وقتی نورش را به زمین میدهد، همهجا سبزی بار میآورد؛ وقتی به درختها نور میدهد، به همهٔ درختها میوه ایجاد میکند. همه دارند میخورند، اوباما هم دارد میوه میخورد و ما هم که عاشق امام زمان(عج) هستیم، میوه میخوریم. اوباما صبحانه میخورد، ما هم میخوریم؛ آن احمق پست نمیداند «بِیُمْنِه رُزِقَ الْوَرَى»[11] از کانال وجود امام زمان(عج) دارد صبحانه و ناهار و شام میخورد و نفس میکشد؛ چون نمیداند، نمکبهحرام است.
فیوضات مادی از طریق مجرای آبرو، شخصیت، برکت و حقیقت وجود او پخش میشود؛ ولی مثل خورشید است که هیچچیز را استثنا نمیکند و بنا هم ندارد استثنا کند؛ وگرنه اگر اهل استثنا بود، همین الآن دستش را بلند میکرد و میفرمود: شب ولادت من است، هرچه غیر مؤمن است، بکُش که دیگر از برکت وجود من یک لیوان آب نخورند؛ اما اخلاقش، اخلاق خداست. اول منبر هم گفتم دارای تمام کمالات و پایان همهٔ کمالات است. عرض کردم مطالب امشب خیلی قابلدقت و پیگیری است.
رحمانیت خداوند متعال بر بندگان عاصی
موسیبنعمران(ع) به پروردگار گفت: این (فرعون) و پیروانش دیگر ایمان نمیآورند؛ خدایا! به عمرشان خاتمه بده. خطاب رسید: موسی(ع) خاتمهدادن به عمرشان را خودت انتخاب کن؛ هرطور که میگویی، من خاتمه بدهم. گفت: خدایا! جلوی آب و نانشان را بگیر و قطع کن. خطاب رسید: او علیه من طغیان کرده است؛ ولی من از خدایی خودم در روزیدادن طغیانی ندارم و تا زنده هستند، روزیشان را میدهم. من با بستن آبونان، آنها را نابود نمیکنم. امام عصر(عج) هم همینطور است؛ از دست ششمیلیارد نفر خون گریه میکند؛ ولی سر سفرهاش است و از برکت او دارند نان و غذا و میوه میخورند، لباس میپوشند، راه میروند و نفس میکشند.
این فیض مادی خداست که از مجرای وجود امام زمان(عج) به عالمیان میرسد و فیض معنویاش هم همینطور از مجرای او دارد به بندگان مؤمنش میرسد؛ چون بعد از غیبت ایشان تا حالا از طریق نیابت عامهٔ او، هزاران فقیه، مرجع، حکیم، بینا، بصیر، مفسر، نویسنده و مبلغ تربیت شدهاند. همه از شئون نیابت عامهٔ از اوست. این مجرای فیض معنوی است. این انسان کامل است.
معنای دیگر از سورهٔ «والعصر»
آنوقت با این معنایی که امشب من برایتان گفتم، «و العصر» یعنی خود امام زمان(عج). «و العصر»[12] یعنی انسانی که خلاصه و زبدهٔ تمام خوبان عالم است. خدا در حقیقت میگوید: به امام عصر قسم که انسان کامل است، «انَّ الْانْسٰانَ لَفِی خُسْرٍ»[13] همه دارند غرق در از دستدادن سرمایههای وجودی میشوند، «الّا الَّذِینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ وَ تَوٰاصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَوٰاصَوْا بِالصَّبْرِ»[14] مگر آنهایی که زیر سایهٔ امامت او زندگی میکنند. از برکت امامت، خلافت و امام زمانی او خسارت نمیبینند؛ گرچه بین میلیاردها خسارتکننده زندگی کنند.
تجلی برخی از شئونات انسان کامل در مؤمنین
این ایمان شما شعبهٔ ایمان اوست. در واقع، او اصل درخت ایمان است و شما شاخه هستید؛ فقط باید مراقب باشید که این شاخه خشک نشود. این شاخه با اسید و گوگرد گناه و لجن معاصی قابل خشکشدن است. اگر خشک شود، از آن درخت جدا میشود. سعی کنیم اتصال این شاخهٔ وجودمان را به آن درخت تا زمان مرگ حفظ کنیم. ایمان و اخلاق و اینکه همدیگر را سفارش به حق و صبر میکنیم، شئون انسان کامل است که در ما جلوه کرده و این هم توفیق پروردگار و همت خودمان است؛ وگرنه ما هم میتوانستیم مثل بقیه در ایران که بیدین بودند و بیدین شدند، بیدین شویم؛ اما چهاردستوپا این شاخه را بر این شجرهٔ طیبه نگه داشتهایم و از آنجا تغذیه میشویم که سرزنده و سرسبزیم و حرکات مثبت داریم؛ نماز میخوانیم، روزه میگیریم، حج میرویم و پولمان را در راه خدا خرج میکنیم. او ما را تغذیه میکند. وجود او شجرهٔ طیبهٔ و ما همه ترکه و شاخه هستیم که بهتناسب ایمان و اخلاق و اعتقادمان رشد دارد. این شاخه که حالا بعضیها حالت ترکه دارند و بعضیها حالت شاخهٔ قوی و بعضیها هم دیگر با هیچ ارهای از این درخت جدا نمیشوند.
عاقبت متمسکین به شجرهٔ طیبه
هم حقیقتی را توجه کردید و بهخاطر شخص خودتان خوشحال شدید. این درخت را وقتی خدا از دنیا بعد از اینکه «وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ»[15] جمع کند، یعنی فریاد به پایان رسیدن عالم زده شد و تمام جهان به هم ریخت، خدا آن شجرهٔ طیبه را از زمین برمیدارد، در بهشت میگذارد و هرچه شاخه به او وصل است، با اصل درخت در بهشت میرود. فردا شما با ایشان همنشین هستید، همینطور که در دنیا همنشین هستید.
دعای پایانی
خدایا! به حقیقت او هرگز تا قیامت ما و زن و بچهها و نسل ما را از این درخت جدا نکن.
از فیوضاتت محروم نکن!
خدایا! شر این گرگان خونخوار را از سر مسلمانها کم کن.
خدایا! عراق و حرمهای ائمه را حفظ کن.
امام و شهدا را امشب از رحمت ویژهات بهرهمند فرما!
دین ما، مردم، کشور، محراب، منبر، رمضان، محرم و صفر، مرجعیت و رهبری، همه را در پناهت حفظ فرما!
[1]. سورهٔ نساء: آیهٔ ۱۵۸: «بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا».
[2]. الکافی (ط ـ اسلامیه)، ج۲، ص۶۰۰: «بُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنِ الْخَشَّابِ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لَا وَ اللَّهِ لَا يَرْجِعُ الْأَمْرُ وَ الْخِلَافَةُ إِلَى آلِ أَبِي بَكْرٍ وَ عُمَرَ أَبَداً وَ لَا إِلَى بَنِي أُمَيَّةَ أَبَداً وَ لَا فِي وُلْدِ طَلْحَةَ وَ الزُّبَيْرِ أَبَداً وَ ذَلِكَ أَنَّهُمْ نَبَذُوا الْقُرْآنَ وَ أَبْطَلُوا السُّنَنَ وَ عَطَّلُوا الْأَحْكَامَ وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: الْقُرْآنُ هُدًى مِنَ الضَّلَالِ وَ تِبْيَانٌ مِنَ الْعَمَى وَ اسْتِقَالَةٌ مِنَ الْعَثْرَةِ وَ نُورٌ مِنَ الظُّلْمَةِ وَ ضِيَاءٌ مِنَ الْأَحْدَاثِ وَ عِصْمَةٌ مِنَ الْهَلَكَةِ وَ رُشْدٌ مِنَ الْغَوَايَةِ وَ بَيَانٌ مِنَ الْفِتَنِ وَ بَلَاغٌ مِنَ الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ فِيهِ كَمَالُ دِينِكُمْ وَ مَا عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرْآنِ إِلَّا إِلَى النَّار»ِ.
[3]. سورهٔ بقره: آیهٔ ۲۸۶.
[4]. سورهٔ بقره: آیهٔ ۱۷۳.
[5]. الغیبة نعمانی، ص۲۴۵: «عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُعَاوِيَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ خَلَّادِ بْنِ الصَّفَّارِ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ وُلِدَ الْقَائِمُ ع فَقَالَ لَا وَ لَوْ أَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي».
[6]. الکافی (ط ـ الاسلامیه)، ج۱، ص۴۰۱.
[7]. الغیبه طوسی، ص۲۸۶: «أَخْبَرَنِي جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ التَّلَّعُكْبَرِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عَلِيٍّ الرَّازِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ الْقُمِّيِّ قَالَ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بُنَانِ الطَّلْحِيُّ الْآبِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدَةَ النَّيْسَابُورِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي الشَّيْخُ الْمَوْثُوق بِهِ بِمَدِينَةِ السَّلَامِ قَالَ: تَشَاجَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ الْقَزْوِينِيُّ وَ جَمَاعَةٌ مِنَ الشِّيعَةِ فِي الْخَلَفِ فَذَكَرَ ابْنُ أَبِي غَانِمٍ أَنَّ أَبَا مُحَمَّدٍ ع مَضَى وَ لَا خَلَفَ لَهُ ثُمَّ إِنَّهُمْ كَتَبُوا فِي ذَلِكَ كِتَاباً وَ أَنْفَذُوهُ إِلَى النَّاحِيَةِ وَ أَعْلَمُوهُ بمَا تَشَاجَرُوا فِيهِ فَوَرَدَ جَوَابُ كِتَابِهِمْ بِخَطِّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ السَّلَامُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ عَافَانَا اللَّهُ وَ إِيَّاكُمْ مِنَ الضَّلَالَة وَ الْفِتَنِ... وَ فِي ابْنَةِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِي أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ».
[8]. شرح منظومه، ج۵، ص۴۰۳؛ مفتاح الفلاح، ص۵۶۶.
[9]. الغیبة نعمانی، ص۱۵۵؛ الاحتجاج، ج۲، ص۴۸؛ بحار الانوار، ج۶۰، ص۲۱۳.
[10]. سورهٔ هود: آیهٔ ۴۶.
[11]. زاد المعاد، ص۴۲۲.
[12]. سورهٔ عصر: آیهٔ ۱.
[13]. همان: آیهٔ ۲.
[14]. همان: آیهٔ ۳.
[15]. سورهٔ زمر: آیهٔ ۶۸.