جلسه چهارم شنبه (27-9-1400)
(تهران حسینیه اهل بیت (گلپور))عناوین این سخنرانی
با کلیک روی هر عنوان به محتوای مربوط به آن هدایت می شویدبسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله ربّ العالمین الصلاة و السلام علی سیّد الأنبیاء و المرسلین حبیب إلهنا و طبیب نفوسنا أبی القاسم محمّد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیّبین الطاهرین المعصومین المکرّمین
مقدمه کوتاهی را در رابطه با علم وجود مبارک صدیقه کبری برایتان عرض کنم، اگر فرصت بود قطعه دعایی که وعده دادم از حضرت برایتان توضیح بدهم، توضیح بدهم.
قرآن مجید یک صورت کتبی دارد که قبل ازچاپ با قلم مینوشتند، خطی کتبی، که الان به صورت قرآن چاپی است. یک صورت قرآن مجید دارد که در قلب وجود مبارک رسول خداست، اگر در خود قرآن -یادتان باشد- ماه رمضان که قرآن میخواندید- پروردگار میفرماید: این قرآن را جبرئیل بر قلب تو نازل کرد.[1] ما در قرآن هم میخوانیم «أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ»[2] قرآن را به همه شما نازل کردیم، اما این کدام صورت قرآن است که به ما نازل شده است؟ «أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ» یا «قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبینٌ»[3] ، قَد جائَکُم یعنی برای همه شما انسانها تا روز قیامت. اما این نزول به قلب پیغمبر نزول اختصاصی است که قرآن مجید در قلب پیغمبر مرز و حدود ندارد، یک علم گسترده فوق العادهای است که با تمام اسرارش بر قلب پیغمبر نازل شده است.
یک جمله از خود پیغمبر بشنوید که اهل سنت هم نقل کردهاند، پیغمبر میفرماید: «یأتِی القُرآنُ یوْمَ القِیامَهِ بِکراً».
الان سال 1400 شمسی است و هزار و چهارصد و بیست و چند قمری، ما تعداد تفسیرهایی که برای قرآن نوشته شده را نمیدانیم. تفسیر از زمان ابن عباس و سعید بن جبیر شروع شده تا روزگار ما، که دراین هزار و پانصد سال بعضی از تفسیرها که این خطی است، قم است، هفتاد جلد است. بعضیها چهل جلد است، بعضیها بیست جلد است، من انواعش را دیدهام چون نیازمند بودم. این هزار و پانصد سال تفسیرها را کنار هم بگذاریم یک کتابخانه عظیمی میشود. از حالا به بعد هم بعد از مردن ماها باز تفسیر نوشته میشود تا آمدن امام عصر، روز قیامت کل مردم مسلمان، قرآن مجید را که میبینند، میبینند بکر است؛ یعنی علوم و حقایق و لطائف قرآن را میبینند هنوز مانده است. پیغمبر درباره قرآن به نقل جلد پنجم اصول کافی- پنجم ترجمهها ولی جلد دوم عربی، این هم خیلی روایت عجیبی است، من این روایت را دو جا دیدم، حدود یک صفحه است، یکی در کتاب کنز العمال فاضل هندی که از علمای بزرگ اهل سنت است، کتابش شانزده جلد است، یکی هم در کتاب شریف کافی. کنز العمال متن این روایت را از امیرالمؤمنین (ع) نقل میکند، اصول کافی- متن را از مقداد بن اسود نقل میکند که مقداد میگوید: من پای منبر پیغمبر بودم، راجع به مسائل الهی و قرآن بحث فرمودند که آن را که ما نقل کردیم در کافی و آن را که کنز العمال نقل کرده شبیه بههم است، دو تا کلمه تفاوت با هم دارند و این روایت به قول علما مورد اتفاق فریقین است؛ یعنی هم اهل سنت کل آنها این روایت را قبول دارند هم شیعه قبول دارد. یک متن خیلی فوق العادهای است، یک متن خواندنی است، اگر اصول کافی دارید، مرحوم کلینی یک بابی را قرار داده، آخرهای کافی به نام باب فضل القرآن، خیلی روایات مهمی را از پیغمبر و ائمه طاهرین در باره قرآن نقل میکند، این روایت را ببینید دیدنی است، در این روایت پیغمبر میفرماید: این قرآن معدنی است، مرکزی است، که «لا تُحصی عَجائبُه»[4] ، شگفتیهای او شمرده نمیشود، ما عدد که کم نداریم، داریم؟ کم نداریم، اما پیغمبر میفرماید: شگفتیهای قرآن به عدد نمیآید. چه خبر است، چه خبر است قرآن؟
و چه مقدار مردم از این کتاب خبر دارند، چه مقدار؟ بیشتر ما اهل لباس از قرآن خبر داریم، این خیلی درد است که وحی الهی در خانه همه باشد ولی مردم این وحی را نشناسند ندانند، فقط الفاظ ببینند، و آیات منظم شده در سورهها، جلد اول تفسیر مفاتیح الغیب، درباره (الحمدلله ربِّ العالمین) است یک دانه آیه، صاحب تفسیر اسلوبی را تنظیم کرده و نشان داده است که میگوید (الحمدلله ربِّ العالمین) یک آیه سوره حمد با یک میلیون معنای گوناگون ارتباط دارد، با یک میلیون، این قرآن چیست؟ این چه کتابی است که پروردگار میفرماید: «إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَىٰ عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ»[5] تا روز قیامت همه جمع بشوید اگر شک در خدایی بودن قرآن دارید یک سوره مثل آن بیاورید. آن هم نه سوره بقره، نه آل عمران، نه نساء، نه مائده، نه انعام، نه اعراف. مثل (قل هو الله احد) یک سوره دو خطی خیلی است، یک سوره یک خطی مثل کوثر بیاورید که از نظر ادبی درست باشد، از نظر بلاغت درست باشد، از نظر فصاحت درست باشد، از نظر اسلوب درست باشد، از نظر الفاظ درست باشد، و معانی سنگینی را این یک خط در خودش جا بدهد. یک سوره.
ببینید برای همه ما همین یک آیه- یعنی این آیهای که میگوید اگر شک دارید یک سوره بیاورید- بس است که ما یقین به قرآن پیدا کنیم، اصلاً هیچ دلیلی دیگر لازم نداریم برای اینکه یقین پیدا بکنم که قرآن وحی الله است، همین یک پیشنهاد بس است که من را یقینکننده به قرآن کند، که قرآن نازل شده از طرف پروردگار مهربان عالم است. همین یک دانه پیشنهاد.
خب، این قرآن با (لاتُحصی عجائبه) که عدد شگفتیهایش را نمیتواند بشمارد، این قرآن با روایتی که پیغمبر میفرماید (یات القرآن یوم القیامه بکرا)، با هزاران تفسیر، ولی قیامت مردم میبینند انگار قرآن دست نخورده است؛ علوم آن، حقایق آن، لطائف آن، اسرارش. این قرآن که قرآن لفظی نیست، جبرئیل طبق یک آیه بر قلب پیغمبر نازل کرده است. یک جا میگوید: (أَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ)؛ قرآن را برای شما مردم نازل کردیم، ما چقدر از این قرآن میفهمیم؟ به اندازهای که مؤمن باشیم، حلال و حرام را رعایت کنیم، اخلاق را رعایت کنیم، مردم را رعایت کنیم، بیشتر از این که نمیفهمیم. نزول به ما برای ما خیلی محدود است، اما این که جبرئیل بر قلب تو فرود آورده است، این قرآن با کل محتویاتش با کل باطنش، با کل آیاتش که هر آیهای خود پیغمبر میگوید با هفتاد تا معنا در ارتباط است، هر معنایی از آن هفتاد تا با هفتاد تا معنا در ارتباط است، این پیش پیغمبر است.
خب، صورت سوم قرآن، این را دیگر باید خیلی دقت بفرمایید، یک صورت صورت کتبی است که در خانه همه است، یک صورت صورت نزول بر قلب پیغمبر اکرم است که آن نزول را خودش و ائمه خبر دارند، یک قرآن پروردگار هم صورتی است «فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ»، «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ»[6] .
خب، این قَسم عظیم را برای چه خدا خورده است؟«فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ»، اولاً چند تا ستاره داریم، چند تا؟ الان من خبر از دانشمندان جدید ندارم، این را که عرض میکنم برایتان بیست سی سال پیش من از کتابها و مجلات علمی یادداشت کردم که دوربینهای نجومی تا حالا سیصد میلیون کهکشان کشف کردهاند؛ که هر کهکشانی میلیاردها ستاره دارد. قسم را ببینید چقدر بزرگ است! قسم به جایگاه تمام ستارگان هستی، یک بزرگتر از این قسم هست؟ «فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ»، اگر بفهمید قسم عظیمی است، کی میفهمید؟ وقتی که عدد کل ستارگان را به دست بیاورید، جایگاههایشان را هم به دست بیاورید، میفهمید قسم چقدر عظیم است. خب، حالا قسم به این با عظمتی را برای چه پروردگار ارائه داده است، چرا؟ میخواهد فقط این را بگوید «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»[7]، یعنی بسیار با ارزش، کجاست این قرآنی که من برایش قسم خوردم؟ فی کتاب مکنون، در یک کتاب پنهان است. این کتاب پنهان چیست؟ خب، خودش که میگوید پنهان است، وقتی میگوید پنهان است ما نمیدانیم چیست ولی خودمان را اینطوری میتوانیم قانع بکنیم که کتاب مکنون یعنی علم الله، ما هم که علم خدا را درک نمیکنیم، إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ، إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ، فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ. میگویم خودمان را قانع کنیم به اینکه کتاب مکنون علم الله است، علم الله هم بینهایت است، چون علم خود ذات است، ذات و علم دو تا نیست که بگوییم ذات حق که دارای علم است، نه علم خود خداست، تا اینجا را عنایت فرمودید چه کسی به این کتاب، به این قرآن فی کتاب مکنون دسترسی دارد، چه کسی؟
خوش به حالتان، با کسانی سروکار دارید- پدر و مادرهایتان، پدربزرگها و مادربزرگهایتان، معلوم نیست از چند قرن قبل با کسانی سروکار دارید- که پروردگار اینطوری دارد معرفیشان میکند، اصلاً درباره قرآن، منظور خدا خود قرآن نیست که میگوید (فَلا أُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ وَ إِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتابٍ مَكْنُونٍ) ، که ما با قانع کردن خودمان میگوییم کتاب مکنون علم الله است. چه کسی دسترسی به این علم الله مکنون دارد؟ پروردگار میفرماید: چه کسی دسترسی دارد؟ «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»[8] ، این مطهرون به قرآن در کتاب مکنون یعنی در علم بینهایت پنهان حق. یعنی ذات حق دسترسی دارند.
مطهرون کیانند؟ یک گروهشان اینها هستند؛ سوره احزاب: «أَنَّمَا» انَّما یعنی پس و پیش ندارد، حرف همین است، یک حرف است دو تانیست. اگر دو تا بود انما نمیگفت، قرآن میگوید «أَنَّمَا إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ»[9]؛ یعنی این مطلب پس و پیش ندارد، دو تا خدا در عالم نیست. (الهکم واحد) با أنَّما. «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا»[10] ، (یُطَهِّرَکُم) فعل مضارع است، دلالت بر آینده میکند، یعنی اینهایی که اهل بیت هستند تا ابد هیچ آلودگی سراغشان نمیآید، هیچ آلودگی. بعد هم در کنار این فعل مضارع یطهرکم - خیلی حرف است - یک مفعول مطلق هم از نظر ادبیات عرب خدا گذاشته، شما پاک هستید کمال پاکی.
یعنی مردم! این خانم هجده ساله دختر پیغمبر، همسر امیرالمؤمنین، ریشه یازده امام، به کتابی که قرآن است در علم مکنون دسترسی دارد. این است فاطمه زهرا، کوه میتواند تحمل کند این حرف را، اگر وجود مقدس پروردگار به ما طاقت نمیداد ما هم تحمل نمیکردیم، ما هم نمیکردیم. حالا شما همین آیه را سوره واقعه را (لایمسه الا المطهرون) با آیه سوره احزاب را بردار با (یطهرکم تطهیرا) ببر پیش عالمان غیرشیعه که مهر اسلامی به خودشان زدهاند؛ چهار مذهب، و تازه ادعا هم دارند، اسلام واقعی برای ماست، شما ببر پیش آخوندهایی که مهر اسلامی به خودشان زدهاند، خودشان را روحانی اسلامی میدانند؛ از الاظهر تا عربستان تا کشورهای دیگر مغرب، مراکش، سودان، هزاران عالم که عالمترینهایشان در مصر هستند، و همین تحلیل امشب را آیه (لا یمسه الا المطهرون) صورت قرآن در کتاب مکنون یک صورتش است، یعنی در علم غیب خدا. و آیه سوره احزاب (و یطهرکم تطهیرا) اگر قبول کردند! طاقتش را ندارند. تحملش را ندارند، درجا مینشینند و هر دو آیه را از نظر معنا تحریف میکنند، خیلی راحت. من چون با اینها برخورد داشتم، بحثهای زیادی داشتم، خیلی راحت میگوید (لا یمسه الا المطهرون) یعنی تا وضو نگیری سراغ قرآن نرو. یعنی طهارت، یعنی یک لیوان آب به صورتت و به دو تا دستت و به کلّهات و به پایت بمال، برو سراغ قرآن، واقعاً با وضو، از آیات قرآن گنجینههای الهی را میشود کشف کرد؟ اگر شدنی بود که ما کشف میکردیم، کاری ندارد که. ماهر روز ده بار وضو میگرفتیم، میرفتیم قرآن را باز میکردیم و کشف میکردیم.
این آیه را اینطور میگویند (لا یمسه الا المطهرون)، میگویند اصلاً خبر د رمقام انشاء است؛ یعنی با وضو قرآن بخوانید، کدام قرآن را؟ آیه قبلش که میگوید فی کتاب مکنون دارد، قرآن کتاب مکنون را میگوید نه این قرآنهای چاپی را، میگوید مطهرون به آن قرآن در علم پنهان دسترسی کامل دارند، بعد آیه سوره احزاب را میگوید- که این آیه در کتابهایشان نوشته- در حق زنان پیغمبر است، به آنان میگوییم که ضمیر جمعی که برای زن در قرآن آمده است که همه آن جمع مؤنَّث است، اصلاً برای کل خانمهای پیغمبر، یک بار هم در قرآن جمع مذکَّر به کار گرفته نشده است، «قَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَ»[11]، «عَاشِرُوهُنَّ»[12]، «بَاشِرُوهُنَّ»[13]. اینکه همهاش ضمیر مؤنث است. آیه تطهیر ضمیرش مذکر است «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ»، میگویند خیلی خب، پس چرا میگویید حضرت زهرا جزو این آیه است، به آنان میگوییم: شما در کلاسهای اوّلتان در مصر و در عربستان نخواندهاید وقتی یک جمعی اغلبش با مرد باشد ضمیر مذکر میآورند نه ضمیر مؤنث؟ اینجا اغلب با چهار تا مرد است، یک دانه در اینها فاطمه زهرا است، به این خاطر ضمیر مذکر آورده. این ضمیر مذکر یک مسئله معلومی است، اصلاً یک زن در این ضمیر مذکر است. این زن، این زن سیدة نساء العالمین من الاولین و الاخرین است. اصلاً خودش هم پایه امیرالمؤمنین است، نسبت به حسن و حسین که فضیلت مادری دارد، و بعد هم امام باقر میفرماید: اگر صد و بیست و چهار هزار پیغمبر- این روایت اصلاً کوه را از جا میکند، صدو بیست و چهار هزار پیغمبر -تک تک میآمدند خواستگاری، پیغمبر میگفت زهرا همکفو شما نیست، باید هم وزنش بیاید سراغش، وقتی امیرالمؤمنین آمد، درجا پیغمبر قبول کرد درجا، چون درسوره الرحمن هم در تأویل آیه به پیغمبر گفت: علی و زهرا کی هستند؛ «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ»[14]، اینها دو تا دریا هستند، اینها هم کفو هستند، اینها هم وزن هستند، این علم صدیقه کبری است، که با این که در دنیا هجده یا نهایتاً بیست و پنج سال بیشتر زندگی نکرد ولی دسترسی به کتاب مکنون داشت.
خب، این خانم یک چیزی را به ما یاد داده خیلی جالب است، خیلی. در یک بخش دعایش به ما یاد میدهد که شکر و سپاس پروردگار فقط به خاطر داشتهها نباید باشد، ستایش پروردگار فقط به خاطر داشتهها نباید باشد، خیلی چیزهایی که نداریم با همه وجود به خاطر نداشتنش شکر میکنیم، تا حالا شنیده بودید که به نداشته هم باید سپاسگذاری کرد؟ حالا ببینیم خودشان به کدام نداشتهها خدا را ستایش میکنند و سپاسگذاری میکنند.
«اَلْحَمْدُلِلّهِ الذَّی» حمد؛ کل شکر است، کل ستایش است، الف و لام الحمد الف ولام استقراق به آن میگویند، یعنی تمام حمدها را در عالم هستی این الحمدلله شامل میشود، این الحمدلله.
امام باقر(ع) مَرکبشان گم شده بود در مدینه، خیلی آرام آرام، انبیاء و ائمه و اولیاء به گمشده غصه نمیخوردند، یا پیدا میشد یا نمیشد، اگر پیدا میشد که پیدا شده بود، پیدا نمیشد میرفتند بازار میخریدند جایش میگذاشتند. بر سر زدن وداد زدن و اعصاب خورد شدن و هیچ. من یک دوستی داشتم، البته نباید بگویم دوست من، اصلاً من لایق او نبودم، از تنگی قافیه میگویم یک دوستی داشتم، در باحال بودن کم نمونه بود، در بیسواد بودن هم صفر صفر بود، بیسواد، اصلاً سواد نداشت، سه جلد دیوان شعر دارد که یک بخشش مانده است. حالا میگویم آن دو بخش دیگرش چه شد؟ یک شعر معروف هم آقایان مدّاحها قدیم میخواندند، من هم بچه بودم زیاد میشنیدم، وقتی یک خرده بزرگتر شدم با او آشنا شدم، دریافتهایش خیلی دریافتهای فوق العادهای است، در هیئت مینشست، یک ساعت صحبت میکرد، هیچ سواد نداشت، همه دُرّ و گوهر و جواهر از دهانش میریخت بیرون، یافته بود. این شعر معروف برای او است؛ که درباره ابی عبدالله(ع) میگوید:
من غم مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم این درس تا آخر گرفتم
یک غزل است، یک تک بیتیهایی هم دارد واقعاً آدم را شگفتزده میکند که این آدم بیسواد چطوری به فیوضات الهیه وصل بود! یک تک بیتیاش این است:
در میخانه که باز است چرا حافظ گفت: دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
غوغا کرده است، میگوید ملکوت که در ندارد، که شما معطل در زدن باشید، اینقدر خدا به شما نزدیک است «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ»[15] در ندارد که در بزنید، بخواهید در بزنید دو دقیقه سه دقیقه باید معطل بشوید. پیش خدا هیچکس معطل نمیشود هیچکس. یک شاعر دیگر میگوید، یک شاعر دیگر: تو مگو ما را به آن شه بار نیست
یعنی ما روزی را نداریم که همه بدون مأمور وبدون بازرسی و بدون بازپرسی و بدون دیدن کارت برویم پیش او.
تو مگو ما را به آن شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست[16]
یک خط شعر دیگر دارد میگوید که، یک خط است ولی توانسته این مطلب را دراین یک خط جا بدهد، میگوید: خدایا مردم میروند در دکّان میوهفروشی میگویند میوه میخواهیم، میگوید سواکردنی نداریم، از دم بریز در پاکت. انار است، سیب است، پرتقال است، نمیشود سوا کنی، ولی میگوید خدایا یک میوه فروش میگوید ما سواکردنی نداریم تو هم ما را سوا نکن، که ته سوا کردن شش تا برای بهشت بمانیم بقیه را هم بریزی در جهنم، سوا نکن، چَکی بخر ما را. خوبمان را، نماز شب خوانمان را، کسی که گول هوای نفسش را خورده، الان پشیمان است. چکی ما را بخر، سوا نکن. اگر بخواهی سوا کنی قیامت فقط انبیا برایت میمانند و ائمه، بقیه لنگ لنگ میمانند.
خودش هم فرموده من سوا نمیکنم، نه. به پیغمبر فرمود: قیامت دغدغه امتت را داری؟ امّت، کلمه امّت، قید میزند محدود است. آنی که فعلاً عرقخور است، رباخور است، دزد است، غاصب است، بدکار است، فعلاً از امّت نیست. خود پیغمبر میفرماید نیست، دغدغه داری برای امّتت قیامت؟ حبیب من. تو از یک طرف محشر فریاد بزن اُمّتی اُمّتی، من هم جوابت را میدهم رحمتی رحمتی، اگر سوا کند که بیچاره هستند مردم امت.
خب، جواب ما را ندارند بدهند، آیه را معنیاش را تحریف میکنند، هم احزاب را و هم سوره واقعه را، یعنی قرآن را از علم مکنون، آنها چنان پایین میکشند که میگویند (لا یمسه الا المطهرون) یعنی وضو نگرفته قرآن نخوان، همین. این است واقعاً؟ (یطهرکم تطهیرا) که ضمیرش ضمیر مذکر است، زنان پیغمبر را میگوید یطهرکم تطهیرا، جنگ جمل نشانه یطهرکم تطهیرا است؟ یک خانم بیاید برای کشتن امیرالمؤمنین و دستش نرسد، سی چهل هزار تا را از این طرف و آن طرف به کشتن بدهد، این یطهرکم تطهیرا است؟
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست[17]
یک نمونهشان همین آزادشهری بود که اصالتاً برای بلوچستان است، برای آن طرف نیست. این یک نمونه است.
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
کلام نورانی زهرا (علیها السلام) را بگویم؛ الحمدلله الذی، دارد شکر میکند برای چیزی که ندارد، «الحَمدُ ِللهِ الَّذی لَم یَجعَلنی جاهِدهً لِشَیءٍ مِن کِتابِهِ»؛ خدا را ستایش میکنم کل ستایش. وقتی که مرکب امام باقر(ع) پیدا شد، نشست روی آن، فقط گفت الحمدلله. گفتند آقا شما فرمودی اگر گمشده پیدا شود کل شکر را به پروردگار عرضه میکنم. فرمود: انجام دادم. الحمدلله کل شکر است. (الحمدلله الذی لم یجعلنی جاهده لشیء من کتابه)، خدارا شکر میکنم که به من توفیق داد چیزی از قرآن مجید را منکر نشدم و نیستم، چه در قرآن است؟ توحید، نبوت، امامت، حلال و حرام، هفتصد آیه راجع به نظام طبیعت، بیش از هزار آیه راجع به قیامت، راجع به اخلاق، زن و بچهداری، مردمداری، کاسبی. چه در قرآن است؟ هر کدامش را آدم منکر بشود منحرف میشود، هر کدامش را. خدا را سپاس که به من محبت کرد من چیزی از این قرآن را منکر نشدم و نیستم، یعنی من زهرا از (ب) بسم الله سوره حمد تا «مِنَ الجِنَّهِ وَ النّاسِ» را با همه قلبم، عقلم، روحم، نفسم، جانم، اعضا و جوارحم قبول دارم، قبول.
خیلی حرف است، یک جای قرآن را آدم قبول نکند، یک جایش را، خیلی کار دنیا و آخرتش را لنگ میشود «و لا متحیّرة فی شیءٍ من أمره» ، هر چه خدا دستور دارد و متوجه من است من انسان، من در حق بودن دستور خدا هیچ شکی ندارم، که انجام بدهم ندهم، ابداً. من در امر خدا، فرمان خدا، دستور خدا، هیچ شکی ندارم.
چه شب سختی بود امشب، سختتر از امشب هم بود برای اهل بیت؟ طبق مدارکمان بله، امشب برای امیرالمؤمنین و چهار تا یتیم او خیلی شب سختی بود، امیرالمؤمنین که امشب نخوابید، همش سر قبر بود و نمیآمد خانه، میگفت میخواهم بروم خانه جواب بچههایت را چی بدهم؟! میخواهم بمانم طاقت ندارم، چی کار بکنم؟! شب بسیار سخت بود، ولی طبق مدارکمان از امشب سختتر فقط یک شب دیگر آمد دیگر تا قیامت نمیآید آن هم شب یازدهم است، الان جلسه تمام میشود همه میروید خانههایتان، خانه امنیت دارد، راحت هستید، خستگیتان برطرف میشود، تمام خانههایشان را خاکستر کرده بودند، یعنی شب یازدهم یک دانه خیمه نبود که زینب کبری این زن و بچهای که از بیابانها جمع کرده بود، در گیر و دار آن شب و سوخته شدن خیمهها آب را آزاد کردند، دیدند اگر آب به این زنها و دخترها و بچهها ندهند نمیشود اسیرشان کنند و ببرند. چند تا مشک آب آوردند، خب هیچکس هم هیجانزده نشد که حالا بریزند سر مشک و آبها برود. نه، با یک دنیا ادب، هر خانمی، هر بچهای، هر دختری آمد از سر مشک یک مقدار آب ریخت خورد، میگویند اینجا دو تا پیشامد شد. میگویند، میگویند دو تا پیشامد، یک پیشامد این بود که بعضی از بچهها ظرف آب را برداشته بودند نمیخوردند، میگفتند بابا برگرد، عمو برگرد، ما دیگر از شماها آب نمیخواهیم. پیشامد دوم هم این بود که بعد از یک ساعت میگویند سینه حضرت رباب شیر پیدا کرد، پسرم کجایی؟
مترس ای کودک شش ماهه من
که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر
[1] . «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلَىٰ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ»؛ شعراء: 194و 194.
[2] . انبیاء: 21.
[3] . مائده: 15.
[4] . کافی: ج2، ص238.
[5] . بقره: 23.
[6] . واقعه: 75و 76.
[7] . همان: 77.
[8] . همان: 78.
[9] . کهف: 110.
[10] . احزاب: 33.
[11] . احزاب: 33.
[12] . نساء: 19.
[13] . بقره: 187.
[14] . الرحمن: 16.
[15] . ق: 16.
[16] . مثنوی، دفتر اول: بخش 9.
[17] . غزلیات حافظ، غزل 19.